کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


به کنیزی خواستن دختر سیدالشهدا علیه‌السلام

درباره : روایت های بین راه شام و شهر شام
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص 369

دفاع حضرت زینب (سلام الله علیها) از دختر سیّدالشهدا علیه‌السلام

یکی از غم بار‌ترین وقایع مجلس شوم یزید که جای دارد شیعه برای آن جان بدهد، این است که در مقاتل به نقل از فاطمه، دختر[1] امام حسين علیه‌السلام آمده كه فرمودند: وقتي در مجلس يزيد بوديم، مردي شامي به من اشاره كرد و به يزيد گفت: اين دخترك را به من ببخش؛ ( به عنوان كنيز) من به خودم لرزيدم و خویش را به عمّه‌ام زينب چسبانيدم و گفتم اسير شدم، كنيز هم بشوم! فكر مي‌كردم يزيد اين كار را خواهد كرد. عمّه‌ام زينب‌ كه مي‌دانستند چنين كاري انجام نخواهد شد، رو كردند به آن مرد شامي و فرمودند: كَذَبْتَ وَ اللَّهِ وَ لَوْ مِتُّ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ لَكَ وَ لَا لَه!


دروغ گفتي و خودت را پست كردي! به خدا اين كار را نه تو، نه يزيد نمي‌توانيد انجام بدهيد! در اين هنگام يزيد در خشم شد و به عمّه‌ام گفت: تو دروغ گفتي؛ چرا كه اگر من بخواهم اين كار را انجام خواهم داد! عمّه‌ام پاسخ دادند: كَلَّا، وَ اللَّهِ مَا جَعَلَ اللَّهُ لَكَ ذَلِكَ- إِلَّا أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مِلَّتِنَا وَ تَدِينَ بِغَيْرِهَا ! هرگز، اين كار را خدا به دست تو نداده، مگر اينكه از دين اسلام خارج شوي و به دين ديگري درآیي! يزيد خشمگين‌تر شد و گفت: با من اين گونه حرف مي‌زني! اين پدر و برادرت بودند كه از دين خارج شدند! عمّه‌ام پاسخ دادند: بِدِينِ اللَّهِ وَ دِيْنِ أَبِي وَ دِيْنِ أَخِي، اهْتَدَيْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ وَ جَدُّكَ إِنْ كُنْتَ مُسْلِما! تو، پدرت و جدّت به دين خدا و آیين جدّ، پدر و برادر من هدايت شديد، اگر مسلمان باشی! یزید گفت: دروغ می‌گویی ای دشمن خدا ! حضرت زینب(سلام الله علیها) پاسخ دادند تو اکنون پادشاهی و به سلطنت خود مغرورگردیده و دشنام داده و ستم می‌کنی! یزید شرمگین شد و سرش را پایین انداخت.[2] [ با اين سخنان حضرت زينب (سلام الله علیها) يزيد ملعون براي چندمين بار در اين مجلس به بن‌بست رسیده و شكست مي‌خورد،]  از این‌رو وقتي آن مرد شامي خواسته‌اش را تكرار کرد، يزيد با ناسزا به او گفت دور شو. مرد شامی گفت مگر این‌هـا کی هستند؟![3] بعد از پاسخ یزید، وقتی متوجّه شد اسرا از اهل بیت هستند به یزید لعنت فرستـاد وگفت من گمان می‌کردم این‌ها از اسیران روم هستند و يزيد هم دستور داد كه مأموران او را به شهادت برسانند.[4]

 


[1]. در تاریخ الامم والملوک، الکامل فی‌التّاریخ، أمالی صدوق، البِِدایَة والنَّهایة، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ،  اَلْمُنْتَظَمْ و روضة الواعظین فاطمه دختر علی ذکر شده است و در مُثیرُالاَحزان هم پاسخ یزید از زبان خود فاطمه نقل شده است.

[2]. سخنان یزید وپاسخ حضرت زینب (س) در لهوف نیامده است در اَلْمُنْتَظَمْ هم به اختصار آمده است.

[3]. موضوع بی اطلاعی آن مرد از هویت اهل بیت و شهادتش در تاریخ الامم والملوک، البِِدایَة والنَّهایة، الکامل فی‌التّاریخ، ارشاد، اَلْمُنْتَظَمْ، مَقْتَل خوارزمی، کامل بهائی،  مقتل جامع، أمالی صدوق، مقتل امام حسین، مقتل مقرّم، مُثیرُالاَحزان، اعلام الوری و روضة الواعظین ذکر نشده است.

[4]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۶۱؛ أمالی صدوق۳۱/۱۶۷؛ مقاتل الطالبیین ۱۲۰؛ الارشاد۲/۱۸۱؛ الاحتجاج ۲/۱۲۴؛ اللهوف ‌۱۶۲؛ روضة الواعظین ۳۱۵؛ إعْلام الوَری ۳۵۵؛ البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۹۴؛ مَقْتَل خوارزمی۲/۶۹؛ اَلْمُنْتَظَمْ ۵/۳۴۴؛ تَذْکِرَةُ الْخَواص ۳۵۳؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۲۰۰؛ مُثیرُالأحْزان ۳۳۰؛ کامل بهائی ۶۳۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۸۵؛ جلاءالعیون ۶۱۳؛ قمقام ۵۶۷؛ بحارالأنوار۴۵/۱۳۶؛ نفس المهموم۴۱۵؛ منتهي الآمال۵۱۲ ؛ مقتل امام حسین ۲۴۱؛ ناسخ التّواریخ ۵۵۴؛ مهیج الأحزان ۶۹۴ ؛ مقتل مقرّم ۳۷۴؛ مقتل جامع ۲/۱۲۵. توضیحات: این روایت در أمالی صدوق، مَقْتَل خوارزمی، کامل بهائی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، اَلْمُنْتَظَمْ و ناسخ التّواریخ به اختصار ذکرشده؛ در مقاتل الطالبیین، تَذْکِرَةُ الْخَواص و مُثیرُالاَحزان  هم فقط اشاره به درخواست مرد شامی و پاسخ اوّل حضرت زینب، و نپذیرفتن این درخواست توسط یزید شده است. در ناسخ التّواریخ نیز جمله بندی‌ها کمی متفاوت ذکر شده است امّا سند آن مشخّص نیست.